فارسی

اثر سطحی سفارشی در مقابل تاریخ: کتاب حزب همیشه حق دارد آیدان بیتی: داستان ناگفته گری هیلی و تروتسکیسم بریتانیا

پروفسور آیدان بیتی، که در حال حاضر به عنوان مدرس در موسسه کارنگی ملون در پیتسبورگ مشغول به کار است، اعلامیه‌ای درباره انتشار کتاب جدیدش با عنوان حزب همیشه حق دارد: داستان ناگفته گری هیلی و تروتسکیسم بریتانیایی که قرار است در ماه سپتامبر منتشر شود صادر کرده است.

وب‌سایت جهانی سوسیالیستی نقد جامع خود را پس از انتشار رسمی کتاب منتشر خواهد کرد. اما با توجه به اینکه نسخه‌ای از کتاب را پیش از انتشار دریافت کرده و خوانده‌ام، در این مرحله باید بگویم که بیتی یک اثر سطحی سفارشی کاملا زننده ای نوشته است.

لحن تحقیر آمیز و حتی مغشوش بیتی در جملات آغازین کتاب به وضوح مشهود است:

این کتاب درباره یک ایرلندی مستبد و سوءاستفاده‌گر به نام گری هیلی و درباره دنیای سیاسی‌ که او به خلق آن کمک کرد است ... داستانی است از خشونت و رسوایی‌ها، سوءاستفاده جنسی، فرقه‌ها، تئوری‌های توطئه، افراد مشهور گمراه و شاید حتی جاسوسی بین‌المللی و قتل; و در مرکز همه این‌ها یک مرد قرار دارد، هیلی ... یک فرد به شدت زشت ... زشتی ظاهری هیلی اغلب به‌عنوان نشانه‌ای از زشتی سیاسی و اخلاقی عمیق‌تر او تداعی میشد. [ص. ۱۶]

این کتاب هیچ‌یک از الزامات اساسی یک بیوگرافی را برآورده نمی‌کند. زندگی سوژه خارج از هرگونه زمینه تاریخی به دقت بررسی شده قرار داده شده است. اینکه چرا و چگونه هیلی که در ایرلند متولد و در خلال جنگ داخلی بزرگ شد، از ایدئولوژی غالب ناسیونالیستی به انترناسیونالیسم مارکسیستی گذر کرد، مورد بررسی قرار نگرفته، چه رسد به اینکه توضیح داده شود. مسائل سیاسی در بریتانیا و در عرصه بین‌المللی که هیلی در طول نیم‌قرن فعالیتش در انترناسیونال چهارم با آن‌ها درگیر بود به‌ندرت مورد توجه قرار گرفته اند.

دلایل وجود انترناسیونال چهارم، مسائل سیاسی زیربنایی مبارزه علیه استالینیسم، درگیری هایی که منجر به انشعاب ۱۹۵۳ در انترناسیونال چهارم و تشکیل کمیته بین‌المللی انترناسیونال چهارم (ICFI) شد، و جدایی متعاقب آن از حزب کارگران سوسیالیست آمریکا در سال ۱۹۶۳ عمدتا نادیده گرفته شده‌اند. جدای از چند اظهار نظر پراکنده بدون محتوای سیاسی جدی، هیچ تحلیلی از دلایل ظهور هیلی به عنوان یک چهره برجسته در جنبش تروتسکیستی جهانی وجود ندارد. همچنین هیچ بازنگری در مورد منشا سیاسی  و توسعه بحران ویرانگر مصادف با افشای سوءاستفاده‌های جدی هیلی از کادر حزبی که در سال ۱۹۸۵ در حزب انقلابی کارگران بروز کرد وجود ندارد.

در واقع، بیتی نمیتوانست این موارد را بررسی و شفاف سازی کند، صرفا به این دلیل که قرار نبود، یا به عبارت دقیق‌تر، ماموریت یافته بود — که بدون آنکه چیزی در مورد تاریخ جنبش تروتسکیستی بریتانیا و همچنین انترناسیونال چهارم بداند، به نوشتن زندگینامه هیلی بپردازد.

در آنچه که به مثابه یک اعتراف حیرت انگیز به عدم آگاهی است، بیتی در بخش تقدیرنامه‌های ابتدای کتاب می‌نویسد:

«نمی‌توانم به یاد بیاورم که اولین بار چه زمانی نام گری هیلی را شنیدم، اما از اوایل سال ۲۰۲۰ شروع به جمع‌آوری مطالب درباره او کرده بودم، بدون اینکه بدانم آیا این به یک قطعه طولانی روزنامه نگاری یا یک مقاله آکادمیک منحصر به فرد منجر خواهد شد.» [ص. ۹]

 بیتی در کمتر از دو سال، از بی اطلاعی درباره سوژه بیوگرافی خود به این نتیجه قطعی رسید که گری هیلی یک هیولا بود. ولی، واضح است که بیتی با این نتیجه‌گیری از پیش تعیین‌شده شروع  کرد و به جمع‌آوری مطالب مورد نیاز برای اثبات «تز» خود پرداخت. بنابراین، بیتی کتاب خود را با تماس و مصاحبه با هر تعدادی از دشمنان سیاسی و شخصی دلخور از هیلی که می‌توانست پیدا کند مدون کرد. یک جستجوی سریع در گوگل می‌توانست شاهدان بالقوه زیادی جهت پیگرد قانونی در اختیار او قرار دهد.

بیتی می‌نویسد: «در سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، من مصاحبه‌های گسترده‌ای با اعضای سابق لیگ کارگران سوسیالیست [SLL] و حزب انقلابی کارگران (WRP)، اعضای گروه‌های مرتبط و فعالان چپ گسترده‌تر انجام دادم.» [ص. ۱۱] آنچه بیتی آن را «تاریخ شفاهی» می‌نامد، شامل رونویسی و انتشار نکوهش ها، دروغ‌ها و نیمه‌حقیقت‌های ارایه شده توسط بسیاری از مخاطبانش است که یا به سازمان‌های مخالف حزب کارگران انقلابی وابسته بوده اند و یا از اعضای سابق  حزب انقلابی کارگران هستند که مدت‌ها پیش جنبش سوسیالیستی را ترک کرده و حتی ضد کمونیست شده‌اند.

با این حال، من از جمله کسانی هستم که بیتی با آن‌ها تماس گرفته است. او در «یادداشت مصاحبه‌ها» می‌نویسد:

«دیوید نورث در ابتدا اظهار علاقه به مصاحبه کرد، اما پس از تاخیری یک هفته‌ای، مجموعه‌ای از پیام‌های خشمگین و محکوم‌یت آمیز برای من ارسال کرد. او بعدا در یک پست عمومی در توییتر من و کتاب را محکوم کرد.» [ص. ۱۱]

رکورد مکاتبات من با بیتی که دلایل رد درخواست او برای مصاحبه را روشن میکند موجود است.

بیتی در ۹ ژانویه ۲۰۲۲ درخواستی را در فرم تماس وب‌سایت جهانی سوسیالیستی قرار داد که به این شرح بود:

«سلام، من یک مورخ در دانشگاه پیتسبورگ هستم و در حال حاضر در حال تحقیق درمورد تاریخ تروتسکیسم بریتانیا، با تمرکز ویژه بر گری هیلی و حزب انقلابی کارگران هستم. من علاقه‌مند به انجام مصاحبه‌های شفاهی برای این تحقیق هستم و می‌خواهم دیوید نورث را به مصاحبه دعوت کنم — آیا شما اطلاعات برای تماس با او را دارید یا مایلید این ایمیل را به او ارسال کنید؟ با تشکر از وقت شما، آیدان»

من همان روز پاسخ دادم و درخواست اطلاعات بیشتری درباره اهداف پروژه اش کردم:

پروفسور بیتی عزیز،

نامه شما به من ارسال شده است. 

قبل از موافقت با مصاحبه، مایلم درباره پروژه شما بیشتر بدانم. 

چه مدتی است که روی این پروژه کار می‌کنید؟ تحقیق شما شامل چه چیزهایی بوده است؟ چقدر با تاریخ حزب انقلابی کارگران و کارنامه گری هیلی آشنا هستید؟ چرا می‌خواهید با من مصاحبه کنید؟

منتظر پاسخ شما هستم.

با احترام، دیوید نورث

بیتی ۱۰ ژانویه ۲۰۲۲ پاسخ داد:

دیوید عزیز

ممنون که دوباره با من تماس گرفتید.

می‌توانم بگویم که درکی قوی‌ از تاریخ حزب انقلابی کارگران و همچنین لیگ کارگران سوسیالیست دارم (اما خوشحالم که در این مورد به چالش کشیده  شوم!). من حدود دوسال است که درباره آنها تحقیق می کنم و بسیاری از نشریات آنها —هم روزنامه‌هایشان و هم جزوه‌های مختلفی را که منتشر کرده‌اند خوانده ام. من همچنین آثار منتشر شده شما را که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به هیلی و حزب کارگران انقلابی می پردازند خوانده ام (مثلاً جزوه‌ای که در سال ۱۹۹۱ درباره او نوشتید و تاریخچه جامع شما درباره انترناسیونال چهارم).

در این مرحله از تحقیقاتم احساس می‌کنم که به دو بن بست برخورد کرده ام ( امیدوارم که مصاحبه با افرادی مثل شما که هیلی را می‌شناختند یا تعاملات مختلفی با حزب کارگران انقلابی داشتند به این امر کمک کند):

۱. من واقعاً با تصویری که از هیلی در بسیاری از آثار منتشر شده درباره او پدیدار می شود (اینکه او بی ادب بود، اینکه او یک سخنران عمومی وحشتناک بود که سخنرانی‌های بی‌پایان درباره درک‌های نیمه‌پخته از فلسفه هگلی ارایه میکرد) با این تصویر متناقض که هنوز برخی افراد از او دارند، که او یک مارکسیست بلندپرواز و یک رهبر جذاب و جالب بود که توانست پیروانش را متقاعد کند که بروز یک انقلاب در بریتانیا نزدیک است، دست و پنجه نرم می‌کنم. به نظر می‌رسد محدودیتی در این که چقدر می‌توانم از منابع متنی درباره هیلی بیاموزم  وجود دارد، بنابراین اگر بتوانم با افرادی که او را واقعا می‌شناختند صحبت کنم واقعاً کمک خواهد کرد. امیدوارم که این مصاحبه به من کمک کند تا بتوانم تصویر جامعی از او در کتاب آینده خودم ارایه دهم.

۲.انبوهی از اتهامات و ضد اتهامات او را احاطه کرده است که بیان یک داستان سرراست درباره همه این مسائل را بسیار دشوار میکند. من همچنین با شواهد زیادی برخورد کرده ام مبنی بر اینکه هیلی داستان‌هایی را درباره  دوران کودکی‌اش جعل کرده است. در این راستا، من واقعاً علاقه‌مند هستم برخی سوالات روشن‌کننده از شما درباره هیلی و حزب انقلابی کارگران بپرسم، در حالی که سعی می‌کنم حقیقت را از افسانه جدا کنم.

هدف کلی من از نوشتن درباره هیلی تلاش برای نوشتن در مورد تاریخچه کلی گرایش سوسیالیسم او و درس‌های (عمدتاً منفی) که سوسیالیست‌ها امروزی می‌توانند از فعالیت‌های لیگ کارگران سوسیالیست و حزب انقلابی کارگران بیاموزند است. یکی دیگر از انگیزه‌های من این است که من از گالوی، بخشی از ایرلند که هیلی نیز اهل آنجا بود هستم، و در میان سوسیالیست‌های آن بخش از ایرلند، او هنوز نوعی تاثیر مرموز دارد—او آشکارا دوره‌ای را سپری کرد که در آن قادر بود دست‌کم بخشی از چپ جهانی را تحت تاثیر قرار دهد و در عین حال کارهایی کرد که کاملاً در تضاد با هر نوع سوسیالیسم واقعی بود. به این دلیل، من یک نوع علاقه شخصی به زندگینامه او دارم (اگرچه بدیهی است که این انگیزه، در کنار دلایل جدی‌تر من برای تحقیق در مورد حزب انقلابی کارگران چندان جدی نیست).

اگر همه این‌ها برای شما قابل قبول است، لطفاً به من اطلاع دهید. خوشحال می‌شوم این کار را از طریق زوم یا اسکایپ انجام دهم. همچنین خوشحال می‌شوم این کار را در صورتی که کووید اجازه دهد به صورت حضوری انجام دهم. خانواده همسرم در حومه دیترویت زندگی می‌کنند و من مرتباً به آنجا می‌روم (و به نظرم می‌رسد که شما در دیترویت زندگی می‌کنید، درست است؟).

ممنون از وقتی که گذاشتید

آیدان

از آنجایی که به نظر می‌رسید نامه بیتی نشان می داد که او در حال انجام تحقیقات جدی است، من موافقت کردم که با او در مورد امکان برگزاری یک مصاحبه تبادل نظر کنم. و همان روز (۱۰ ژانویه) پاسخ دادم:

آیدان عزیز،

من مایلم حداقل یک بحث مقدماتی با شما داشته باشم.

هیچ شکی نیست که گری هیلی یک شخصیت سیاسی بی نهایت پیچیده و دشوار بود.

من بین سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۵ یک رابطه سیاسی بسیار نزدیک با هیلی داشتم، همانطور با مایک باندا و کلیف اسلاتر. در بخش بعدی آن دوره، من تفاوت‌های سیاسی اساسی و به خوبی مستند شده با همه آن‌ها پیدا کردم. با این حال، هرگز نسبت به هیچ‌کدام از این افراد دشمنی شخصی، چه رسد نفرت پیدا نکردم. حتی زمانی که مجبور شدم تفاوت‌هایم را با تندترین عبارات بیان کنم، همیشه به نقش واقعاً مهمی که همه آن‌ها در ساختن جنبش تروتسکیستی ایفا کرده بودند توجه داشتم.

من این نکات را به این دلیل بیان می کنم که تقریباً هر آنچه در مورد هیلی گفته و نوشته شده توسط افرادی بوده است که در طول دوره عضویت خود در لیگ کارگران سوسیالیست و حزب انقلابی کارگران هرگز با او اختلاف نظر نداشتند و بعدا—پس از ترک جنبش تروتسکیستی—او را به عنوان یک هیولا ترسیم کردند. 

به من اطلاع دهید که چه زمانی می خواهید از طریق زوم تماس بگیرید.

با بهترین آرزوها، دیوید

بیتی ۱۱ ژانویه ۲۰۲۲ پاسخ داد:

سلام دیوید

خیلی ممنون که با این مصاحبه موافقت کردید. من قطعاً با دیدگاه شما موافقم که صرف درگیر شدن در خصومت با کسی بی حاصل است — تلاش برای تحلیل جدی سیاست‌های آنها بیشتر چیزی است که من می‌خواهم انجام دهم.

آیا روز دوشنبه ۱۷ ام برای صحبت آزاد هستید؟ اگر برای شما مناسب است من تمام آن روز آزاد هستم.

با بهترین آرزوها

 آیدان

با عطف به گذشته، واضح بود که بیتی نیت واقعی خود را پنهان می‌کرد. در هر صورت، من قبل از موافقت با یک مصاحبه رسمی، خواستم اطلاعات بیشتری دریافت کنم و همان روز (۱۱ ژانویه) پاسخ دادم:

آیدان،

برنامه من در هفته آینده کمی نامشخص است. آیا فردا یا پنجشنبه وقت دارید؟ همانطور که گفتم، این یک بحث مقدماتی خواهد بود که به من دید بهتری از دامنه تحقیقات شما می‌دهد. فکر می‌کنم این امر نیز به شما کمک می‌کند تا تصمیم بگیرید که آیا نظر من برای تلاش‌های شما ارزشمند است یا خیر.

نمی‌دانم چه کسی به شما گفته است که هیلی « سخنران عمومی وحشتناکی» بود. او بدون شک بزرگ‌ترین خطیب عمومی فعال در جنبش کارگری بریتانیا در دوره پس از جنگ جهانی دوم بود. او قطعاً همتای بیوان بود و احتمالاً بهتر. من شاهد سخنرانی هیلی در برابر مخاطبان انبوه بودم که تعداد آنها به هزاران نفر می رسید. او ظرفیت شگفت انگیزی برای الهام بخشیدن به مخاطبان طبقه کارگر خود داشت و به آنها درکی از قدرتشان به عنوان یک نیروی اجتماعی را القا می کرد. و سخنان او حاوی محتوای واقعی بود.  

البته، سخنرانی‌های او درباره فلسفه — به‌ویژه در سال‌های بحران فزاینده درون حزب انقلابی کارگران (و در تمام بخش‌های جنبش کارگری) — سردرگمی نظری و سیاسی قابل‌توجهی را آشکار کرد. اما آنچه او باید می‌گفت، حتی جایی که اشتباه بود، مزخرف نبود.

من این نکات را فقط برای تاکید بر این بیان می‌کنم که نوشتن کتابی درباره هیلی بسیاری از موضوعات سیاسی، نظری و تاریخی پیچیده را مطرح می کند. او، به حق، یک شخصیت سیاسی بزرگ در جنبش سوسیالیستی انقلابی بود. متأسفانه، «کارهای نیک انسان‌ها غالباً با استخوان‌هایشان دفن می‌شوند...»

نمی‌دانم آیا بخش‌های آغازین یادنامه کلیف اسلاتر من که پس از درگذشت او در ماه می گذشته منتشر شد را خوانده‌اید. آن‌ها داستان زندگی او را تا سال ۱۹۶۳ بازگو می‌کنند و هیلی در این روایت نقش بسزایی ایفا می کند. این پیوند رایانه ای آن است: https://www.wsws.org/en/articles/2021/08/05/slau-a05.html

این مطالب باید به شما درکی از رویکرد من در نوشتن زندگینامه سیاسی بدهد. من سعی می‌کنم حتی زمانی که—یا بهتر بگویم «به‌ویژه زمانی که» — درباره کسانی که به دشمنان سیاسی تبدیل شده‌اند می نویسم واقع‌بین باشم.

با احترام دیوید

به منظور برنامه‌ریزی یک بحث مقدماتی از طریق واتساپ در ۱۲ ژانویه ۲۰۲۲ چندین ایمیل مبادله شد. این تبادل نظر نگرانی‌های من را برطرف نکرد، کاملا برعکس، به سرعت مشخص شد که بیتی نه مبانی مارکسیسم را درک می‌کرد و نه با آن آشنا بود، چه رسد به تجربیات تاریخی و برنامه جنبش تروتسکیستی. هیچ نشانه‌ای وجود نداشت که او هیچ یک از اسناد تاریخی و نظری عمده کمیته بین‌المللی، از جمله آن‌هایی که به درگیری بین لیگ کارگران (شاخه امریکایی کمیته بین المللی انترناسیونال چهارم) و حزب انقلابی کارگران بین سال‌های ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵ مربوط می‌شد را مطالعه کرده باشد. من تلاش کردم تا حدامکان مودبانه تاکید کنم که او قبل از اینکه بتواند زندگینامه سیاسی جدی گری هیلی را بنویسد، کارهای زیادی برای انجام دادن دارد.

من به ویژه از اظهار نظر بیتی در مورد اینکه هیلی «سخنران عمومی وحشتناکی» بود متاثر شدم، زیرا این نشان می داد که او حتی فیلمی از سخنرانی در دسترس در یوتیوب هیلی که به وضوح نشان دهنده توانایی قدرتمند سخنوری او بود را ندیده است. متعاقبا من لینک فیلم را برایش فرستادم.

بیتی بسیار سمج بود. او دوباره در ۲۷ ژانویه ۲۰۲۲ نوشت:

سلام دیوید — امیدوارم حال شما خوب باشد. آیا برای انجام یک مصاحبه رسمی در فوریه در دسترس هستید؟ آیدان

من ۳۱ ژانویه ۲۰۲۲ پاسخ دادم:

سلام آیدان، از تاخیر در پاسخگویی عذر می‌خواهم. پاسخ مثبت است. اما احتمالاً در اواسط ماه.

بیتی ۱ فوریه ۲۰۲۲ نوشت:

«ممنون دیوید! اجازه دهید بدانم چه تاریخ‌هایی برای شما مناسب است. به زودی صحبت خواهیم کرد.»

مصاحبه قرار بود انجام شود، اما ایمیل بعدی ۱۰ فوریه ۲۰۲۲ بیتی و درخواست اطلاعات تماس برای یکی از اعضای زن بخش بریتانیایی کمیته بین المللی انترناسیونال چهارم، باعث شد که من تصمیمم را تغییر دهم. اکنون تقریباً مطمئن بودم که هدف واقعی او نوشتن کتابی متمرکز بر رسوایی سال ۱۹۸۵ حزب انقلابی کارگران بود. بنابراین، در ۱۷ فوریه ۲۰۲۲، پیامی به بیتی فرستادم و اعلام کردم که برای مصاحبه در دسترس نخواهم بود. بیتی پاسخ داد:

ممنون که اطلاع دادید! بدیهی است اگر در آینده وقت داشتید، همچنان خوشحال خواهم شد که مصاحبه‌ را انجام دهم. بهترین‌ها را برایتان آرزو می‌کنم!

در تاریخ ۱۹ مارس ۲۰۲۲، پیوند بیانیه‌ وب سایت جهانی سوسیالیستی را که درباره پیشینه تاریخی جنگ اوکراین نوشته بودم برای بیتی ارسال کردم. او پاسخ داد:

ممنون که این بیانیه را برای من ارسال کردید. امیدوارم حالتان خوب باشد.

مکاتبه بعدی بیتی ۴ مه ۲۰۲۲ رسید. این پیام حاوی پیوند به بیانیه‌ای بود که او در توییتر منتشر کرده بود و به این شرح بود:

آیا تا به حال عضو لیگ کارگران سوسیالیست، حزب کارگران انقلابی یا هر یک از گروه‌های مرتبط با آن‌ها در کمیته بین‌المللی انترناسیونال چهارم بوده‌اید؟

آیا در دهه‌های ۱۹۶۰، ۷۰ یا ۸۰ در چپ بریتانیا فعال بودید و با لیگ کارگران سوسیالیست یا حزب کارگران انقلابی تماس داشتید؟

آیا علاقه مند به ضبط مصاحبه ای در مورد تجربیات و خاطرات خود از این گروه ها هستید؟

تمام مصاحبه‌ها با نهایت دقت انجام خواهد شد، هیچ مصاحبه‌ای در دسترس عموم قرار نخواهد گرفت و می‌توانند به‌صورت ناشناس ضبط شوند.

این مصاحبه ها به عنوان بخشی از یک کتاب در مورد تاریخ حزب انقلابی کارگران مورد استفاده قرار خواهند گرفت.

تماس: آیدان بیتی - wrporalhistoryproject@gmail.org'

این درخواستی از سوی بیتی برای هرکسی که ممکن بود اطلاعات نامطلوبی داشته باشد که بخواهد با او به اشتراک‌ بگذارد بود. نوع اطلاعاتی که بیتی درخواست می‌کرد، با تعهد او مبنی بر «نهایت دقت» در رسیدگی به مطالب و اینکه مصاحبه‌ها «به‌ صورت ناشناس ضبط خواهند شد،» روشن شد.

در پاسخ به این درخواست زننده، من در ۵ مه ۲۰۲۲ از طریق واتساپ به بیتی نوشتم:

این درخواست چیزی جز روایات به شدت ذهنی و اساساً ضد کمونیستی از افرادی که با تروتسکیسم قطع رابطه کرده‌اند تولید نخواهد کرد. از منظر تاریخی، این کار از لحاظ فکری بی‌ارزش است.

بیتی در عرض چند دقیقه پاسخ داد:

بدیهی است که من مخالفم، اما به‌نظرم باید این موضوع را همین‌جا خاتمه دهیم. ممنون از وقت شما.

من پاسخ دادم:

شاید ارزش آن را داشته باشد، و ناگفته نماند از نظر سیاسی روشنگرانه باشد که از شرکت‌کنندگان بپرسید پس از انشعاب در حزب کارگران انقلابی چه کمکی به ساختن انترناسیونال چهارم و جنبش کارگران انقلابی کردند.

بیتی پاسخ داد:

خب من قطعاً علاقمند هستم بدانم افراد چه چیزهای مثبتی از زمان حضور خود در لیگ کارگران سوسیالیست یا حزب کارگران انقلابی، حتی در بحبوحه تمام جنبه‌های منفی آن سازمان‌ها به دست آوردند. دعوت من برای انجام مصاحبه همیشه باز است اما تصمیم‌گیری با شماست!

من پاسخ دادم:

به نظر می‌رسد که شما تصمیم گرفته‌اید تا روایتی دیگر از تروتسکیسم به‌عنوان یک جنبش فرقه‌ای سیاسی، با تمرکز بر تجربیات افراد بدبین و دلسرد بنویسید. اینکه چرا می‌خواهید وقت خود را صرف چنین پروژه‌ای کنید، البته، سوالی است که تنها خود شما می‌توانید به آن پاسخ دهید. من اما نمیتونم ببینم که این کار چه ربطی با تاریخ سیاسی و فکری جدی دارد.

من قصد بی‌احترامی به شما را ندارم. اما از بحث مقدماتی ما معلوم شد که شما مطالعه جدی در مورد تاریخ انترناسیونال چهارم انجام نداده اید. درک بسیار کمی از مسائل پیچیده سیاسی و نظری زمینه ساز درگیری های درون انترناسیونال چهارم و حزب کارگران انقلابی دارید. این موضوعات از اهمیت گسترده معاصری برخوردارند—برای مثال، درباره ماهیت و علل جنگ روسیه-اوکراین. شاید بخواهید وقت بگذارید و به سخنرانی روز اول ماه مه من که در وب سایت جهانی سوسیالیستی منتشر شده است گوش کنید.

در این مرحله، آقای بیتی متوجه شد که من دست او را خوانده ام. او نقاب صمیمیت را کنار گذاشت و پاسخ داد:

دیوید من این مکالمه را خاتمه میدهم. ممنون از وقت شما.

سپس پاسخ نهایی خود را بعدازظهر ۵ مه ۲۰۲۲ به بیتی فرستادم:

اکنون واضح است که شما با سوء نیت به من نزدیک شدید.

بیتی در «یادداشت مصاحبه‌ها»، به بیانیه‌ای که من در توییتر (اکنون ایکس) منتشر کردم و در آن نویسنده و کتاب او را محکوم کردم اشاره می‌کند. من در ۱۸ نوامبر ۲۰۲۲، در پاسخ به اعلامیه ۱ نوامبر ۲۰۲۲ بیتی مبنی بر اینکه «امروز قراردادی را با انتشارات پلوتو برای کتاب آینده‌ام درباره گری هیلی و حزب کارگران انقلابی امضا خواهم کرد،» نظر دادم. او در این اعلامیه کپی قرارداد خود با انتشارات پلوتو را گنجانده بود. تا آن تاریخ، عنوان برنامه‌ریزی شده کتاب «انشعاب، انشعاب، و باز هم انشعاب: گری هیلی و حزب کارگران انقلابی» بود. او پس از آن عنوان را به «حزب همیشه حق دارد» تغییر داد، عبارتی که نه توسط هیلی، بلکه توسط یک بوروکرات مشهور استالینیستی در فیلم درخشان کاستا گاوراس، اعتراف، که به دادگاه‌های پاکسازی زبانزد۱۹۵۲ در چکسلواکی می‌پردازد اظهار شده است.

 من در پاسخ به پست بیتی نوشتم:

آقای بیتی سال گذشته با من تماس گرفت. به زودی آشکار شد که ۱) بیتی تقریباً هیچ چیزی درباره تاریخ جنبش تروتسکیستی نمی‌داند; و ۲) او قصد دارد کتاب مستهجنی که مطلقا هیچ ارزش سیاسی یا فکری ندارد بنویسد. من ارتباطم را با او قطع کردم.

محتوای کتاب بیتی ارزیابی من را کاملاً تأیید می‌کند.

اما هنوز مجبور به پرسیدن این سوال هستیم: چه چیزی باعث شد آقای بیتی این کتاب را بنویسد؟ پاسخ در فصل پایانی، با عنوان «اختتامیه: هیلیسم قرن بیست و یکم» ارائه شده است. این فصل تماما به محکوم کردن حزب برابری سوسیالیستی و شخص من اختصاص دارد.

این فصل با حمله‌ای توهین آمیز به مردم شناس دانشگاه هاروارد، جان کوماروف، که موضوع اتهامات نادرست سوء استفاده جنسی بود آغاز می‌شود. با وجود کمپین شدید علیه این دانشمند مشهور در روزنامه دانشجویی، اتهامات فاقد اعتبار شناخته شد و کوماروف که در آن زمان تقریباً ۸۰ سال داشت دوباره به کار خود بازگردانده شد. بیتی، با نادیده گرفتن واقعیت‌های پرونده و نتیجه آن، وب‌سایت جهانی سوسیالیستی را به دلیل انتشار «دفاعی چاپلوسانه از کوماروف، علیرغم اتهامات معتبر سوءاستفاده جنسی علیه او» محکوم می‌کند. [صفحات ۱۳۶-۳۷] در واقع، هیچ «شواهد معتبری» وجود نداشت و آنچه که وب سایت جهانی سوسیالیستی منتشر کرد، نه یک «دفاع چاپلوسانه» بلکه مجموعه‌ای از تحلیل‌های ویرانگر درباره منشا و ماهیت کاذب این پرونده سازی بود.

مفصل‌ترین این تحلیل ها، توسط دیوید والش، سردبیر هنری وب سایت جهانی سوسیالیستی نوشته و در ۱۵ مارس ۲۰۲۲، تحت عنوان «کمپین سیاسی علیه مردم شناس هاروارد، جان کوماروف» منتشر شد. والش پس از افشای دقیق اتهامات بی‌اساس، به بررسی مبانی نظری کمپین ضد کوماروف که مبتنی بر ادعاهای جعلی بود پرداخت — که با جدیت توسط نظریه‌پردازان جنسیتی که بر گفتمان دانشگاهی تسلط دارند ترویج می‌شود — مبنی بر اینکه سوء استفاده کنندگان جنسی توسط « امتیاز سلسله‌مراتبی» محافظت می‌شوند. والش توضیح داد:

« امتیاز سلسله‌مراتبی» به فرمول جادویی تبدیل می‌شود، نیرویی فراگیر که پاسخگوی هر و همه پدیده‌ ها است. اگر اتهامی علیه یک استاد رسمی انکار یا رد شود، این صرفا دلیل دیگری مبنی بر وجود چنین «سیستم سلسله مراتب دانشگاهی» است. و مقاومت فعال در برابر حملات، توسط کوماروف و دیگران، به‌عنوان نشانه‌ای غیرقابل انکار از گناه تفسیر می‌شود. رسانه‌ها و متهمان رویکرد قضات دادگاه‌های سیلم را اتخاذ می‌کنند، همانطور که امرسون دبلیو بیکر آن را در طوفان جادوگری شرح میدهد، «استراتژی آن‌ها مبتنی بر ساختن ذهنیتی از 'مجرم اما بی میل به اعتراف' بود که به موجب آن فرض می‌کردند که متهمانی که حاضر به اعتراف نبودند دروغ می‌گویند.»

استدلال « امتیاز سلسله‌مراتبی» روایتی مدور، غیرقابل پاسخ — و جعلی است. اگر یک استاد برجسته نتواند به دانشجویان فارغ التحصیل خود برای یافتن شغل کمک کند، باید تعمدا مسیر شغلی  آنها را مسدود کند. حقایق عینی بازار کار و مدارک تحصیلی مورد نیاز به سادگی کنار گذاشته می شوند.

بیتی به تحلیل والش استناد نمی کند و به هیچ وجه به تجزیه و تحلیل آن نمی پردازد. در عوض وقیحانه اقدام به تهمت زدن به وب سایت جهانی سوسیالیستی میکند و اظهار می‌دارد:

 «دفاع صریح وب‌سایت از کوماروف اصلاً غیرمنتظره نیست: آن‌ها همچنین هاروی واینستین ( متجاوز جنسی مجرم)، وودی آلن (متهم به سوءاستفاده موثق از کودکان) و لوئیس سی‌کی (معترف به سوء استفاده جنسی شدید از کمدین‌های همکار خود) را کتبا تبرئه کرده‌اند و نسبت به مباحثات مربوط به سوء استفاده جنسی پس از افشاگری‌های جنبش می تو (MeToo#) کاملا بی‌اعتنا هستند.» [ص. ۱۳۷]

این ادعا کاملا دروغ است. وب سایت جهانی سوسیالیستی هرگز هاروی واینستین را «تبرئه» نکرد. در مقاله‌ای که در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۷ در آن منتشر شد، دیوید والش نوشت:

«ما تهیه‌کننده هالیوودی، قلدری معروف و سوء استفاده گر از کارکنان خود را به هیچ وجه حمایت نمی کنیم و اخلاقیات او را تأیید نمی‌کنیم. اگر تنها بخش کوچکی از اتهامات سوء استفاده جنسی او درست باشد، رفتار او نفرت‌انگیز و شاید جنایتکارانه بوده است.»

با این حال، والش به خوانندگان هشدار داد که «واینستین از حقوق قانونی، از جمله فرآیند دادرسی منصفانه و اصل برائت برخوردار است.» او ادامه داد:

رسوایی‌های جنسی در آمریکا (و هالیوود — چارلی چاپلین و دیگران) سابقه ای طولانی‌ دارند که هیچ‌کدام از آنها منجر به جهت گیری مترقیانه نشده اند. رسوایی جنسی مکانیزمی است که از طریق آن مسائل دیگر حل می‌شود، اغلب برای ارضای علایق اقتصادی قدرتمند و معمولا با چرخش سیاست به سمت راست. ماجرای کلینتون-لوینسکی، که توسط راست‌گرایان و رسانه‌های سرسپرده مورد سوء استفاده قرار گرفت، برای نزدیک به دو سال در مرکز زندگی سیاسی آمریکا قرار داشت و تقریباً منجر به یک کودتای نافرجام و برکناری رئیس‌جمهور منتخب برای بار دوم شد.»

این ملاحظات اصولی مبنای پوشش وب سایت جهانی سوسیالیستی و تقبیح جنبش ارتجاعی می تو بوده اند، جنبشی که با دامن زدن به جو ارعاب گرانه، باعث نابودی شغل هنرمندان، نویسندگان، بازیگران و دیگر شخصیت‌های عمومی− بر اساس اتهامات خلاف عفت اثبات نشده و دروغین− در مقیاسی شده که از دوران مک‌کارتی تاکنون دیده نشده است. و در مورد پرونده واینستین، محکومیت او در یک دادگاه پوشالی تحت نظر یک قاضی‌ بی‌وجدان توسط دادگاه استیناف ایالت نیویورک لغو شده است.

پس ارتباط بین به اصطلاح «زندگینامه هیلی» بیتی و محکومیت حزب برابری سوسیالیستی و وب سایت جهانی سوسیالیستی در بخش آخر کتاب چیست؟ این تلاشی ناصادقانه برای پیوند دادن رفتار سوءاستفاده‌گرانه هیلی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به سیاست‌های طبقاتی مارکسیستی حزب برابری سوسیالیستی است. او می‌نویسد:

حزب برابری سوسیالیستی ریشه‌ در لیگ کارگران دارد که زمانی توسط تیم وولفورت رهبری می‌شد و به دقت تحت تاثیر گری هیلی بود. با توسعه ایده‌های آموخته شده از حزب انقلابی کارگران، در اولویت‌ قرار دادن طبقه بر هر چیز دیگری توسط حزب برابری سوسیالیستی، نه تنها به نادیده گرفتن نژاد و جنسیت، بلکه به تبعیض جنسیتی و نژادی آشکار منجر شد. [ص. ۱۳۷]

در این برهه، انگیزه‌های سیاسی زیربنای کتاب بیتی کاملاً روشن می‌شود. او نه به‌عنوان یک مورخ بلکه به‌عنوان یک عامل تبلیغات سیاسی برای حزب دموکرات قلم می‌زند. او حزب برابری سوسیالیستی را به دلیل «دیدگاه‌های چپ گرایانه افراطی‌ درباره رویدادهای جاری و حملات غیر صادقانه به سیاستمداران نسل اخیر سوسیالیست های دموکراتیک، بویژه الکساندریا اوکاسیو-کورتز، اما همچنین برنی سندرز و جرمی کوربین» محکوم می‌کند. [ص. ۱۳۷] آنچه او آن را«سوء نیت» می‌نامد، نقد مارکسیستی به خوبی شناخته شده از عوامل سیاسی طبقه متوسط در خدمت امپریالیسم است.

از آنجا که هیلی ۳۵ سال پیش درگذشته است، بیتی باید شیطان دیگری بیابد که بتواند به‌عنوان حلول دوباره آن روح شرور معرفی شود. بنابراین، بیتی توجه خود را به من معطوف و اعلام می‌کند که «نورث درباره زندگی اولیه‌اش محتاط است... حتی در درون حزب برابری سوسیالیستی نیز اطلاعات زیادی درباره پیشینه او وجود ندارد.» بیتی برای اصلاح این وضعیت نگران‌کننده، بر جزئیات کودکی و سال‌های دانشجویی من تمرکز می‌کند که به کتاب زندگی نامه ادعایی گری هیلی کاملاً بی‌ربط است. پس از نادیده‌گرفتن اسناد متعددی در فصل‌های قبلی که در آنها اختلافات سیاسی من با هیلی ثبت شده است، او به وب سایت اجدادی (Ancestry.com) روی می آورد تا سوابق پیشینه خانوادگی من را کشف کند.

از جمله کشفیات او این است که نام قانونی من (دیوید گرین) از مردی گرفته شده که مادرم پس از مرگ پدر بیولوژیکی‌ام در سال ۱۹۵۳ با او ازدواج کرد. او همچنین اطلاعات مضری را کشف می‌کند مبنی بر اینکه پدربزرگ من ایگناتز واگهالتر (۱۸۸۱-۱۹۴۹)، آهنگساز و رهبر ارکستر لهستانی-آلمانی یهودی و مادرم یک خواننده اپرا بود که پس از کناره گیری از صحنه، یک آژانس مسافرتی تاسیس کرد. او می‌نویسد:«خانواده به اندازه کافی ثروتمند بودند تا تابستان‌ها را در سوئیس بگذرانند. از سنین جوانی، دیوید نورث از نعمت سرمایه فرهنگی و همچنین سرمایه اقتصادی اولیه برخوردار بود.» شکایت دیگری دارید؟

(کسانی که علاقه‌مند به اطلاعات بیشتر درباره حرفه پدربزرگ من هستند، می‌توانند به صفحه ویکی ‌پدیا درباره ایگناتز واگهالتر مراجعه کنند یا به آثار او در اسپاتیفای یا یوتیوب گوش دهند.)

تحقیقات بیتی درباره پیشینه مرموز من شامل جستجوی دقیق در آرشیو های کالج ترینیتی، جایی که من از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱ در آن تحصیل کردم نیز می شود. او این واقعیت تکان دهنده را کشف میکند که در طول آن سال‌ها من از یک لیبرال چپ‌گرای ۱۸ ساله به‌طور فزاینده‌ ناراضی، به یک تروتسکیست ۲۱ ساله تبدیل شدم. او مصاحبه مطبوعاتی سال ۱۹۶۸ من را کشف میکند که در آن اظهار داشتم: «من شخصاً از جامعه آمریکا بسیار، بسیار ناراضی هستم.» علاوه بر این من به‌عنوان سردبیر روزنامه پردیس یک ترم را در سال ۱۹۶۹ (نه ۱۹۷۰، همانطور که بیتی اظهار داشت) به‌عنوان کارآموز و نویسنده سخنرانی در دفتر ونس هارتکه سناتور ضد جنگ حزب دموکرات مشغول به کار بودم.

پس از چندین صفحه افشاگری‌های دیگر، نظیر این واقعیت که حزب برابری سوسیالیستی درآمد خود را با اداره یک شرکت چاپ تجاری تکمیل می‌کرد، او کیفرخواست خود را با یک محکومیت سیاسی تند از حزب برابری سوسیالیستی به پایان می‌رساند:

حزب برابری سوسیالیستی بی شرمانه به‌عنوان بستری برای انتقادات فریبکارانه از پروژه ۱۶۱۹ نیکول هانا-جونز عمل کرد و بدین ترتیب نقشی غیرمنتظره در کمک به  دامن زدن به وحشت از نظریه نژادی انتقادی راست افراطی ۲۰۲۱ ایفا کرد. حزب برابری سوسیالیستی علی‌رغم  پزهای مارکسیستی‌ اش، بسترهای متعددی را برای مورخان محافظه‌کار مانند گوردون وود فراهم کرد، و با آن‌ها در تحقیر ضد نژادپرستی سازمان‌یافته شریک شد. خصومت نورث با نظریه نژادی انتقادی آن‌قدر شدید است که او به طرز غیر منتظره ای حاضر شد نامه‌ای را با نام واقعی اش [إ] به مجله فارغ‌التحصیلان دانشگاه قدیمی‌اش، ترینیتی تریپاد، ارسال کند تا روش‌های آموزشی آگاه به مسائل نژادی آنجا را محکوم کند. [ص. ۱۴۷] [توجه: ترینیتی تریپاد روزنامه پردیس دانشگاهی است، نه مجله فارغ‌التحصیلان آن. این فقط یک نمونه کوچک از اشتباهات بی شمار فاحش در پیش نویس کتاب بیتی است.]

بیتی کتاب خود را با نکوهش گسترده برنامه تروتسکیستی حزب برابری سوسیالیستی به پایان می‌رساند:

نوع خاصی از منطق مارکسیستی مبتذل زیربنای جهان بینی حزب برابری سوسیالیستی را تشکیل می‌دهد که بر اساس آن یک سوسیالیست واقعی باید فقط به مفهومی محدود از مبارزه طبقاتی توجه داشته باشد; بنابراین هر گونه سیاست مبتنی بر  نژاد یا جنسیت، تفرقه‌افکنانه، انحرافی و غیرقابل‌قبول تلقی میشود. خصومت پسا ۱۹۶۸ ای با سیاست هویتی، که به‌عنوان کناره گیری از آگاهی طبقاتی تلقی می شود، نیز در اینجا نقش دارد. گرایش بسیار ارتدوکس تروتسکیسم حزب برابری سوسیالیستی که از هیلی به ارث رسیده است، همچنین با هر جنبش اجتماعی که در چارچوب محدود یک حزب کارگری توده‌ای به سبک بلشویکی با رهبری تروتسکیستی عمل نمی کند مشکل خاصی دارد. [ص. ۱۴۷]

کتاب بیتی یک حمله سیاسی است، نه یک زندگینامه علمی. سوالات بسیاری درباره نگارش این اثر سفارشی سطحی وجود دارد که در ارزیابی های بعدی به آن پرداخته خواهد شد. دلایل محکمی وجود دارد که باور کنیم آقای بیتی تنها نویسنده این اثر نیست و در گردآوری این حجم از مطالب زننده کمک قابل توجهی دریافت کرده است. از آنجا که این کتاب توسط انتشارات پلتو وابسته به یک گرایش سیاسی متخاصم به کمیته بین‌المللی منتشر می شود،  می‌توان به‌طور منطقی فرض کرد که این انتشارات حمایت قابل توجهی در زمینه «تحقیق» و نگارش این کتاب به بیتی ارائه کرده است.

علاوه بر این، جای سوال است که او چگونه حتی زمان لازم برای تولید این اثر را پیدا کرد، در حالی که هم‌زمان درگیر نگارش و انتشار یک اثر عمده دیگر بود که از سال ۲۰۱۵ روی آن کار می کرد.

تقدیر نامه های او در کتاب مالکیت خصوصی و ترس از هرج و مرج اجتماعی شرح مفصلی از فرایندی را ارائه می‌دهد که منجر به انتشار این اثر در سال ۲۰۲۳ شد. بخش بزرگی از کارهای مهم نهایی، به‌ویژه نگارش و ویرایش، زمانی انجام شد که او ظاهراً در حال تحقیق و نوشتن بیوگرافی هیلی خود بود. بیتی چگونه توانست این دو پروژه را با هم تلفیق کند؟

بیتی در توضیح فرآیند منتهی به انتشار مالکیت خصوصی و ترس از هرج و مرج اجتماعی می‌نویسد که «این نسخه یک دوره طولانی از هرج و مرج و بی نظمی را پشت سر گذاشته است.» [ ص. ۹] او خاطر نشان می‌کند که «دو داور ناشناس یک سری نظرات سازنده بسیار مفید ارائه دادند که به من کمک کرد تا یک پیش نویس بسیار ابتدایی را به چیزی (امیدوارم) منسجم‌تر تبدیل کنم.» [ص. ۹]

هیچ‌ فرآیندی به دقت فرآیند کتاب حزب همیشه حق دارد سابقه نداشته است. هیچ اشاره‌ای به داوری کارشناسانه از نسخه او نشده است. بیتی از خانواده نزدیک خود برای «گوش دادن به من که در حال بیان حکایت هایی از تاریخ تروتسکیسم بریتانیایی بودم» تشکر می‌کند. [ص. ۹] و این همان چیزی است که زندگینامه او از آن تشکیل شده است: «حکایت هایی»—که عمدتاً بر اساس شایعات و شنیده‌ها—گفته شده توسط دشمنان هیلی و مخالفان سرسخت تروتسکیسم است.

یکی از جزئیات مهم اطلاعاتی است که در بخش تقدیرنامه‌های پیش از متن اصلی کتاب حمله به هیلی او گنجانده شده است، مبنی بر اینکه «تحقیقات او در بریتانیا توسط برنامه مطالعات یهودی و مرکز تاریخ جهانی در دانشگاه پیتسبورگ تأمین مالی شده است، که به اندازه کافی سخاوتمند بودند تا ارتباطات یهودی، اسرائیلی-فلسطینی و جهانی این پروژه را ببینند.» [به حروف ایتالیک] بدون اطلاعات اضافی از سوی آقای بیتی، به‌هیچ‌وجه مشخص نیست که این «ارتباطات» چیست. در این راستا، باید توجه داشت که تخصص اصلی بیتی به‌عنوان یک مورخ در حوزه مطالعات یهودی و اسرائیلی است. کتاب اول او، مردسالاری و قدرت در ناسیونالیسم ایرلندی، یک مطالعه تطبیقی بود — که به شدت تحت تأثیر نظریه جنسیتی خرده‌بورژوایی دانشگاهی — ناسیونالیسم ایرلندی و صهیونیسم بود. بودجه مالی قابل توجهی برای این پروژه از سوی موسسه ازریئلی، تامین شد که یک بنیاد بزرگ طرفدار صهیونیسم است.

به‌راحتی می‌توان نتیجه گیری کرد که سفارش این حمله و سرعت انتشار آن واکنشی به کمپین وب‌سایت جهانی سوسیالیستی علیه جنگ نسل‌کشانه رژیم فاشیستی اسرائیل بوده است. شاید این همان چیزی باشد که بیتی به آن اشاره می‌کرد وقتی میگوید که حامیانش «به اندازه کافی سخاوتمند بودند تا پیوندهای یهودی، اسرائیلی-فلسطینی و جهانی» پروژه ضد تروتسکیستی او را ببینند.

حقیقت هرچه که باشد، یک چیز مسلم است: آقای بیتی با نوشتن این کتاب اسفبار، به شهرت حرفه‌ای خود ضربه‌ای زده است که هرگز از آن التیام نخواهد یافت. با وجود شخصیت تراژیک سال‌های پایانی خود، گری هیلی به‌عنوان شخصیتی برجسته در تاریخ طبقه کارگر بریتانیا و مبارزه بین‌المللی برای سوسیالیسم به یاد خواهد ماند. تمامی آنچه که او در دفاع از چشم‌انداز انقلابی بر علیه خیانت‌ها و جنایات استالینیست‌ها و سوسیال دموکرات‌ها در طول دهه‌های متمادی انجام داد، فراموش نخواهد شد.

اما متاسفانه برای بیتی، سرنوشت کتاب‌ها و نویسندگان آن‌ها به طور جدایی‌ناپذیری به یکدیگر گره خورده‌اند. آثار مردان خبیث، پس از آن‌ها باقی می‌ماند. این کتابی است که بیتی به‌خاطر آن به یاد خواهد ماند.

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره گری هیلی و تاریخ انترناسیونال چهارم به مراجع زیر مراجعه کنید:

- میراثی که ما از آن دفاع می‌کنیم

- گری هیلی و جایگاه او در تاریخ انترناسیونال چهارم

- بنیان‌های تاریخی و بین‌المللی حزب برابری سوسیالیستی

- خنرانی‌ها در مدرسه تابستانی حزب برابری سوسیالیستی ۲۰۲۳

- لئون تروتسکی و مارکسیسم قرن بیست و یکم

Loading